پاداش (پاداشی که در برابر نجات دادن کشتی یا سرنشینان یا کالای آن پرداخت می شود)دیکشنری فارسی به انگلیسیsalvage
پاداشدیکشنری فارسی به انگلیسیbonus, commendation, consideration, dividend, gratuity, justice, quittance, recompense, remuneration, requital, return, reward, wage
remuneratesدیکشنری انگلیسی به فارسیجبران می شود، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
remunerateدیکشنری انگلیسی به فارسیبازپرداخت، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
remuneratedدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت می شود، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن
remuneratingدیکشنری انگلیسی به فارسیبازپرداخت، تاوان دادن، یاداش دادن به، ترقی کردن، پاداش دادن، سزا دادن