tangleدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت کشیدن، درهم و برهم کردن، ژولیدن، ژولیده کردن، درهم پیچیدن، گرفتار کردن، گیر افتادن، درهم گیر انداختن، گوریده کردن
tanglingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، درهم و برهم کردن، ژولیدن، ژولیده کردن، درهم پیچیدن، گرفتار کردن، گیر افتادن، درهم گیر انداختن، گوریده کردن
tanglesدیکشنری انگلیسی به فارسیتنگستن، درهم و برهم کردن، ژولیدن، ژولیده کردن، درهم پیچیدن، گرفتار کردن، گیر افتادن، درهم گیر انداختن، گوریده کردن
dialsدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره گیری می کند، صفحه شماره گیر، شاخص، صفحهء مدرج ساعت، صفحه عقربك دار، شماره گرفتن، گرفتن تلفن یا رادیو و غیره
dialدیکشنری انگلیسی به فارسیشماره گیری کنید، صفحه شماره گیر، شاخص، صفحهء مدرج ساعت، صفحه عقربك دار، شماره گرفتن، گرفتن تلفن یا رادیو و غیره