گراندیکشنری فارسی به انگلیسیadvanced, costly, dear, dearly, expensive, grave, heavy, high, ponderous, precious, prohibitive, tight
fallدیکشنری انگلیسی به فارسیسقوط، پاییز، هبوط، افت، افتادن، خزان، نزول، زوال، فروکش، ابشار، سقوط کردن، ویران شدن، پایین امدن، تنزل کردن، چکیدن
stevedoresدیکشنری انگلیسی به فارسیکشتی گیران، کارگر بارانداز، متصدی یاناظر بارگیری وبار اندازی، بارگیری و باراندازی کردن