dummiesدیکشنری انگلیسی به فارسینوه ها، ادمک، عروسک، مانکن، ادم ساختگی، شخص لال و گیج و گنگ، بطور مصنوعی ساختن
riddlingدیکشنری انگلیسی به فارسیرندال، سوراخ سوراخ کردن، غربال کردن، تفسیر یا بیان کردن، پر از سوراخ کردن، گیج و سردر گم کردن