pasturesدیکشنری انگلیسی به فارسیمراتع، علفزار، چرا گاه، گیاه و علق قصیل، چریدن، چراندن، چرانیدن، چریدن در، تغذیه کردن
pastureدیکشنری انگلیسی به فارسیمرتع، علفزار، چرا گاه، گیاه و علق قصیل، چریدن، چراندن، چرانیدن، چریدن در، تغذیه کردن
triggerدیکشنری انگلیسی به فارسیماشه، گیره، پاشنه، قلاب، ماشه اسلحه، سنگ زیر چرخ، چرخ نگهدار، راه انداختن، رها کردن، ماشه کشیدن