گوشه گیردیکشنری فارسی به انگلیسیaloof, antisocial, hermit, inward, retired, retiring, secluded, wallflower
anglesدیکشنری انگلیسی به فارسیزاویه، گوشه، طرف، کنج، قلاب ماهی گیری، تیزی یا گوشه هر چیزی، با قلاب ماهی گرفتن، دام گستردن، دسیسه کردن
Angleدیکشنری انگلیسی به فارسیزاویه، گوشه، طرف، کنج، قلاب ماهی گیری، تیزی یا گوشه هر چیزی، با قلاب ماهی گرفتن، دام گستردن، دسیسه کردن
retreatدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب نشینی، انزوا، کناره گیری، گوشه عزلت، عقب نشستن، عقب رفتن، عقب نشینی کردن
retreatsدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب نشینی می کند، عقب نشینی، انزوا، کناره گیری، گوشه عزلت، عقب نشستن، عقب رفتن، عقب نشینی کردن