hamدیکشنری انگلیسی به فارسیژامبون، گوشت ران خوک، گوشت ران، ران خوک نمک زده، ران و کفل، تازه کار، ژانبون، مقلد بی ذوق وبی مزه، بطور اغراق امیزی عمل کردن
hamsدیکشنری انگلیسی به فارسیحمام، ژامبون، گوشت ران خوک، گوشت ران، ران خوک نمک زده، ران و کفل، تازه کار، ژانبون، مقلد بی ذوق وبی مزه، بطور اغراق امیزی عمل کردن
retreatدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب نشینی، انزوا، کناره گیری، گوشه عزلت، عقب نشستن، عقب رفتن، عقب نشینی کردن