827 مدخل
appointive
appointment, mission
task force
commission, committee
appoint, appointment, assign, have, make, nominate, ordain, recruit
instal, install
گذاشتی
شارژ، گماشتن، زیربار کشیدن، متهم ساختن، پرکردن
پرونده، گماشته، وکیل، نایب، عامل، ناظر هزینه
امکانات، گماشتن، برقرار کردن، منصوب نمودن، گذاردن
محرک، گماشتن، برقرار کردن، منصوب نمودن، گذاردن