749 مدخل
billable
appoint, appointment, assign, have, make, nominate, ordain, recruit
instal, install
place
launch
شارژ، گماشتن، زیربار کشیدن، متهم ساختن، پرکردن
امکانات، گماشتن، برقرار کردن، منصوب نمودن، گذاردن
محرک، گماشتن، برقرار کردن، منصوب نمودن، گذاردن
اصلاح شده، گماشتن، برقرار کردن، منصوب نمودن، گذاردن
سفارش داده شد، گماشتن، ماموریت دادن