75 مدخل
fecundate
fertile
hear
overhear
colorful, listenable
screw
تخم مرغ، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
پستاندار، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
پوسیدگی، بارور کردن، ابستن کردن، گشنیدن
زنجیری، تخم، تخم گشنیده شده، تخم بارور، سلول گشنیده شده یا لقاح شده
شنیدنی، بانعش کش بردن