معنی گشتن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

گشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

explore, peregrinate, range, revolve, rotate, sweep, travel, turn

جست‌وجوی مشابه

گشتن (همه جا را)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

comb

گشتن به دور محور

دیکشنری فارسی به انگلیسی

slue

گشتن به سرعت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

spin

گشتن به طور گرداب وار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

swirl

گشتن به طورآزادانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

run

جست‌وجوی متن

gesten

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گشتن

gestening

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گشتن

escapage

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گشتن

quisling

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گشتن، خائن، میهن فروش

search party

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دنبال مهمونی گشتن