libertineدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادیخواه، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، افسار گسیخته، هرزه
inconsequentدیکشنری انگلیسی به فارسیناخوشایند، بی ربط، فاقد ارتباط منطقی، گسیخته، غیر معقول، بی نتیجه، غیر منطقی، نا درست
rebelsدیکشنری انگلیسی به فارسیشورشیان، شورشی، یاغی، متمرد، عاصی، طغیان گر، ادم افسار گسیخته، طغیان کننده، شوریدن، طغیان کردن، یاغی گری کردن، تمرد کردن، سرکشی کردن