bounceدیکشنری انگلیسی به فارسیگزاف گویی، پرش، جست، پریدن، گزاف گویی کردن، بالا جستن، پس جستن، بیرون انداختن، مورد توپ و تشر قرار دادن
rodomontadeدیکشنری انگلیسی به فارسیrodomontade، گزاف گویی، لافزنی، خود ستایی، خود فروشی، لاف زدن، گزافه گویی کردن
steepدیکشنری انگلیسی به فارسیشیب تند، مایع، خیساندن، فرو کردن، اشباع کردن، شیب دادن، تند، گزاف، سراشیب، سرازیر