گزارهدیکشنری فارسی به انگلیسیaccomplishment, commentary, comments, interpretation, judgment, statement, subject, term
propositionsدیکشنری انگلیسی به فارسیگزاره ها، گزاره، پیشنهاد، قضیه، قیاس منطقی، کار، پیشنهاد کردن به، دعوت بمقاربت جنسی کردن