معنی گز | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

گز انگبین

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tamarisk

گز کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

measure, pace, step

گز کردنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

measurable

گزان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

noxious

گزا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

caustic, biting

جست‌وجوی متن

Psidium guineense

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گزیدگی Psidium

optionor

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گزینه

unjournalized

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گزارش نشده است

bolection

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گزیده ای

co-option

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گزینه همکاری، پذیرفتن بعنوان همکار