معنی گروی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

گروی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

deposit, pawn, pledge

جست‌وجوی مشابه

گروی دادن (پول)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

deposit

گرویدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

convert, join, win

گرویی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

collateral, forfeit, margin

خود گروی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

individualism

پنیر گرویر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

Gruyère (chee

جست‌وجوی متن

Grewia

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گرویا

Nell Gwynn

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نول گروین

genus Grewia

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جنس گرویا

gravitated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گران شد، گرویدن، متمایل شدن بطرف، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن

gravitate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گران شدن، گرویدن، متمایل شدن بطرف، بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن