annealedدیکشنری انگلیسی به فارسیضد انعقاد، پختن، گرم کردن، سخت وسفت کردن، بادوام نمودن، حرارت زیاد دادن و بعد سرد کردن
annealدیکشنری انگلیسی به فارسیزنگ می زند، پختن، گرم کردن، سخت وسفت کردن، بادوام نمودن، حرارت زیاد دادن و بعد سرد کردن
snuggerدیکشنری انگلیسی به فارسیترسناک، امن و امان، گرم و نرم، دنج، راحت، اماده و مجهز، راحت واسوده، اسوده