گرایشدیکشنری فارسی به انگلیسیattitude, attraction, bent, bias, disposition, drift, fancy, gravitation, interest, ism, leaning, penchant, proclivity, sentiment, set, streak, tendency, tenor,
purflesدیکشنری انگلیسی به فارسیپورفلس، ارایش، حاشیه دوزی، حاشیه دوزی کردن، حاشیه را تزئين کردن، ارایش دادن
garnishesدیکشنری انگلیسی به فارسیلوازم آرایشی و بهداشتی، ارایش، چاشنی زدن، چاشنی زدن به، تزئین کردن، ارایش دادن
embellishesدیکشنری انگلیسی به فارسیembellishes، زینت دادن، زیبا کردن، ارایش کردن، ارایش دادن، پیراستن
purfleدیکشنری انگلیسی به فارسیپورفلس، ارایش، حاشیه دوزی، حاشیه دوزی کردن، حاشیه را تزئين کردن، ارایش دادن