191 مدخل
sometimes
occasionally
detraction
periodically
caravan, dray, gharri, gharry, kart, wagon, wain
گاهی فرمها
گاهی اوقات، در اولین فرصت، صبح زود، زود، بهنگام، بموقع
گاهی، گرفتار ساختن، پنبهرا پاک کردن
گاهی اوقات، غالب اوقات
گاهی اوقات