معنی کیسم چوبکل | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی مشابه

کیجم (اسب)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

caparison

کیس

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bag, buckle, bulge, pucker, sag, wrinkle, bag

کیس دار شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pucker

کیس دارکردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pucker

کیس کردگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bag

جست‌وجوی متن

bagios

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کیسه

diplomatic pouch

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کیسه دیپلماتیک

pouch

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کیسه، چنته، کیف پول، کیسه کوچک، در جیب گذاردن، بلعیدن

drawstring bag

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کیسه طناب

whomp up

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کیست؟، بسرعت تهیه کردن، قیام کردن، بهم انداختن