tacklesدیکشنری انگلیسی به فارسیمقابله می کند، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
comparesدیکشنری انگلیسی به فارسیمقایسه می کند، مقایسه کردن، سنجیدن، مقابله کردن، برابر کردن، باهم سنجیدن، تطبیق کردن