کوچکدیکشنری فارسی به انگلیسیbit, diminutive, et _, ette _, exiguous, ie _, invisible, junior, kin _, let _, ling _, little, petty, pint-size, pocket, pocket-size, slight, small, spare, thu
hutدیکشنری انگلیسی به فارسیکلبه، کاشانه، خانه کوچک، خانه رعیتی، الونک، خانه تابستانی، سپنج، در کلبه جا دادن
hutsدیکشنری انگلیسی به فارسیکلبه ها، کلبه، کاشانه، خانه کوچک، خانه رعیتی، الونک، خانه تابستانی، سپنج، در کلبه جا دادن