318 مدخل
impact
gnash
hit, knock
collide
damn
battery, beat, blow, knock, paddle, smash, strike, tramp
مشاجره، کوفتن، ضربت زدن، کوفته کردن، له کردن
footslog، پا کوفتن، با صدا راه رفتن
متهم، کوفتن، ضربت زدن، کوفته کردن، له کردن
footslogging، پا کوفتن، با صدا راه رفتن
کوبیدن، بهم کوفتن، در را با شدت بهم زدن