معنی کوسن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

کوسن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cushion, pillow

جست‌وجوی مشابه

مبل کوسنی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pouf

نیمکت نرم و کوسن دار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

couch

کاسنی (گیاه شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

chicory, endive

کاسنی بری (گیاه شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tansy

کاسنی قرمز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

radicchio

جست‌وجوی متن

braziery

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوسن

cushioned

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوسن، لایه گذاشتن، با کوسن و بالش نرم مزین کردن

cusconine

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوسنکین

cusconin

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کوسنکوین

cushion calamint

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کماندار کوسن