3155 مدخل
ragtag
desolate, dismal, gloomy
one-horse
desolate
work-study
مشاجره، پشیمان، توبه کار، از روی توبه و پشیمانی
شن و ماسه کور، دارای چشم تار
عجیب و غریب، ادم کور رنگ
پر زرق و برق، با روشنایی ضعیف تابیدن، سوسو زدن، کور کوری کردن
پر زرق و برق دار، با روشنایی ضعیف تابیدن، سوسو زدن، کور کوری کردن