کهندیکشنری فارسی به انگلیسیage-old, ageing, aging, ancient, antique, archaic, fossil, hoary, old, olden, primitive
ancientدیکشنری انگلیسی به فارسیباستانی، کهن، پارینه، قدیمی، کهنه، دیرینه، عتیق، پیر، دیر، اباء واجدادی
oldدیکشنری انگلیسی به فارسیقدیمی، پیر، کهنه، مسن، عتیق، گذشته، سابق، سالخورده، فرسوده، دیرینه، باستانی، کهن سال، کهنه کار، سالار، پارینه، زر، سابقی، پیرانه
oldestدیکشنری انگلیسی به فارسیقدیمی ترین، قدیمی، پیر، کهنه، مسن، عتیق، گذشته، سابق، سالخورده، فرسوده، دیرینه، باستانی، کهن سال، کهنه کار، سالار، پارینه، زر، سابقی، پیرانه
fenestrationدیکشنری انگلیسی به فارسیfenestration، پنجره بندی، روزنه های عمارت، چیزی که سوراخ سوراخ دار است، چیزی که سوراخ سوراخ یا روزنهداراست