37 مدخل
act, action, deed, function, operation, practice
feasible, passive
operable
function
activism
خرگوش، کنش کاو، دارای کنش کاو کردن، با کنش کاو بهم پیوستن
rabbeting، دارای کنش کاو کردن، با کنش کاو بهم پیوستن
rabbeted، دارای کنش کاو کردن، با کنش کاو بهم پیوستن
کنش