assistedدیکشنری انگلیسی به فارسیکمک کرد، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، دستیاری کردن، معاونت کردن، شرکت جستن، همدستی و یاری کردن، دستگیری کردن، حضور بهم رساندن، توجه کردن، پیوستن به، حمایت
assistدیکشنری انگلیسی به فارسیکمک کن، همکاری، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، دستیاری کردن، معاونت کردن، شرکت جستن، همدستی و یاری کردن، دستگیری کردن، حضور بهم رساندن، توجه کردن، پیوستن به،
assistsدیکشنری انگلیسی به فارسیکمک می کند، همکاری، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، دستیاری کردن، معاونت کردن، شرکت جستن، همدستی و یاری کردن، دستگیری کردن، حضور بهم رساندن، توجه کردن، پیوستن