turned outدیکشنری انگلیسی به فارسیمشخص شد، با کلید خاموش کردن، تولید کردن، وارونه کردن، از کار درامدن، بنتیجه مطلوبی رسیدن
overallدیکشنری انگلیسی به فارسیبه طور کلی، لباس کار، بالا پوش، سرتاسر، روی هم رفته، همه جا، شامل همه چیز، سراسر