platformsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیستم عامل ها، مرام، برنامه کار نامزدهای انتخاباتی، بنیاد یا اساس چیزی، سطح مذاکره، کف کلفت، بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی، سطح فکر
canvassesدیکشنری انگلیسی به فارسیطوطی ها، پرده نقاشی، نقاشی، کرباس، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن
canvasدیکشنری انگلیسی به فارسیبوم، نقاشی، بوم نقاشی، کرباس، پرده نقاشی، پارچه برزنت، پارچه مخصوص نقاشی، کف رینگ بوکس یا کشتی، الک یا غربال کردن، برای جمعاوری اراء فعالیت کردن