panدیکشنری انگلیسی به فارسیماهی تابه، کفه، قاب، جمجمه، کفه ترازو، روغن داغکن، تغار، گودال اب، استخراج کردن، بباد انتقاد گرفتن، بهم پیوستن، بهم جور کردن
pansدیکشنری انگلیسی به فارسیتابه، ماهی تابه، کفه، قاب، جمجمه، کفه ترازو، روغن داغکن، تغار، گودال اب، استخراج کردن، بباد انتقاد گرفتن، بهم پیوستن، بهم جور کردن
scaleدیکشنری انگلیسی به فارسیمقیاس، اندازه، ترازو، معیار، پوسته، گام، فلس، درجه، وزن، تناسب، نسبت، کفه ترازو، مقیاس نقشه، پله، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی د