nipدیکشنری انگلیسی به فارسیخم شدن، سرمازدگی، زخم زبان، دردناک بودن، چیز، چیزی، نیش، طعمتندوتیز، دزدی، گیره، ذره، جوانه زدن، گاز گرفتن، کش رفتن، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدم
stretchدیکشنری انگلیسی به فارسیکش آمدن، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، کوشش، دوره، مدت، کشیدن، بسط دادن، امتداد دادن، منبسط کردن، کش امدن، کش اوردن، کش دادن، گشاد شدن، طولانی کردن