کشیدندیکشنری فارسی به انگلیسیdraw, description, drain, extract, slide, picture, pull, receive, refine, strain, sweep, tow, trace, trail, weigh
drewدیکشنری انگلیسی به فارسیکشید، کشیدن، رسم کردن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، منقوش کردن، قرعه کشیدن، دریافت کردن، گرفتار کردن
draggedدیکشنری انگلیسی به فارسیکشید، کشیدن، کشاندن، بزور کشیدن، سخت کشیدن، لاروبی کردن، کاویدن، با تور گرفتن