کششدیکشنری فارسی به انگلیسیaffinity, allure, appeal, attraction, draft, draw, fascination, gravitation, haul, interest, kill, pull, strain, stress, tension, traction, tug
broguesدیکشنری انگلیسی به فارسیشکسته، کفش خشن و سنگین، لهجه محلی، پوتین، چکمه، کفش، چکمه سنگین پاشنهدار، فریب
brogueدیکشنری انگلیسی به فارسیبرگی، کفش خشن و سنگین، لهجه محلی، پوتین، چکمه، کفش، چکمه سنگین پاشنهدار، فریب