معنی کرم ورزیدن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

کرم

دیکشنری فارسی به انگلیسی

benefaction, beneficence, charity, cream, daub, generosity, worm

کرم (دارو سازی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lotion

کرم آرایش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lotion

کرم ابریشم (جانور شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

silkworm

کرم پروانه (جانور شناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

caterpillar

جست‌وجوی متن

creamer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کرم

groma

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کرم

culgee

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کرم

creeky

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کرم

coram

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کرم