معنی کرشت | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

کاشت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cultivation

کاشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

implant, plant, root, sow, transplant

کاشتن (مجازی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sow

کاشتن اولاد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sire

کاشتن و پروراندن و درو کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crop

جست‌وجوی متن

planted

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاشته شده

misplanting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاشت بذر

planting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاشت

keratose

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کراتوز

keratolytic

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کراتولیتیک