247 مدخل
Kurdistan
deed, done, doing
doing
baggy, big, puffy, swollen, tumescent, turgid, ventricular, inflated
bleary
کردستان عراق
دم کرده، بجوش و خروش آمدن، نیم جوش کردن، بجوش آمدن، اهسته جوشیدن
تحصیل کرده
پف کرده، نرم کردن، باد کردن، کرکدار شدن، اشتباه کردن، خبط کردن