cocksدیکشنری انگلیسی به فارسیخنده دار، چخماق تفنگ، پرنده نر، کج نهادگی کلاه، الت ذکور، کج نهادن، یک وری کردن، بالا بردن، گوش ها را تیز و راست کردن
smutchدیکشنری انگلیسی به فارسیکج، لکه کثیف، اثر و یا نشان الودگی، لکه دار کردن، کثیف کردن، الوده کردن