معنی کامیدن | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

کافیدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

incise

کالیدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

retreat, worry

کامیون

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lorry, truck

کامیون اسباب کشی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pantechnicon

کامیون بزرگ

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rig

جست‌وجوی متن

truckway

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کامیون

truckages

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کامیون

truckage

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کامیون، مبادله جنسی، مبادله، بارکشی با کامیون

kammina

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کامینا

checkered adder

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کامیون چکرز