poolدیکشنری انگلیسی به فارسیاستخر، حوض، برکه، مخزن، ائتلاف، تصحیلات اشتراکی، ابگیر، چاله اب، کولاب، اب انبار، ائتلاف چند شرکت با یك دیگر، دسته زبده و کار ازموده، ائتلاف کردن، شریک شدن، باه
poolsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستخرها، استخر، حوض، برکه، مخزن، ائتلاف، تصحیلات اشتراکی، ابگیر، چاله اب، کولاب، اب انبار، ائتلاف چند شرکت با یك دیگر، دسته زبده و کار ازموده، ائتلاف کردن، شریک
caulkدیکشنری انگلیسی به فارسیکلفت کردن، مسدود کردن، چرت زدن، نعل زدن، درز گرفتن، اب بندی کردن، بتونه کاری کردن، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن
caulkingدیکشنری انگلیسی به فارسیکتک زدن، مسدود کردن، چرت زدن، نعل زدن، درز گرفتن، اب بندی کردن، بتونه کاری کردن، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن
caulkedدیکشنری انگلیسی به فارسیسرفه شده، مسدود کردن، چرت زدن، نعل زدن، درز گرفتن، اب بندی کردن، بتونه کاری کردن، بتونهگیری کردن، زیرپوش سازی کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن