murmurدیکشنری انگلیسی به فارسیزمزمه، غرولند، شکایت، غرغر، سخن نرم، غرولند کردن، ژکیدن، زمزمه کردن، من من کردن، غرغر کردن
angeringدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحت، خشمگین کردن، غضبناک کردن، خونکسی را بجوش اوردن، خشمناک کردن، ژکیدن
angeredدیکشنری انگلیسی به فارسیخشمگین، خشمگین کردن، غضبناک کردن، خونکسی را بجوش اوردن، خشمناک کردن، ژکیدن