prehensileدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش غذا، گیرکننده، قابض، دارای استعداد هنری، گیرنده، درک کننده، مخصوص گرفتن و چیدن برگ
gigدیکشنری انگلیسی به فارسیفرهاد، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، نیزه، ادم غریب، شوخی، قایق پارویی سریعالسیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب و خند
requisitionsدیکشنری انگلیسی به فارسیتقاضا، درخواست، ضبط، چیز مورد تقاضا، باز گرفتن، مصادره کردن، درخواست رسمی کردن
gigsدیکشنری انگلیسی به فارسیجشنواره ها، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، نیزه، ادم غریب، شوخی، قایق پارویی سریعالسیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب