rebuildsدیکشنری انگلیسی به فارسیبازسازی می شود، چیز دو باره ساخته شده، باز ساختن، دوباره ساختمان کردن
preformedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش ساخته شده، قبلا بشکل در اوردن، قبلا تشکیل دادن، قبلا تصمیم گرفتن، قبلا شکل چیزی را معین کردن
locatedدیکشنری انگلیسی به فارسیواقع شده، قرار دادن، تعیین کردن، تعیین محل کردن، مستقر ساختن، مکانیابی کردن، جای چیزی را معین کردن، معلوم کردن