hammerدیکشنری انگلیسی به فارسیچکش، پتک، چخماق، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، کوبیدن، چکش زدن، سخت کوشیدن، ضربت زدن، پتک زدن
hammersدیکشنری انگلیسی به فارسیچکش، پتک، چخماق، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، کوبیدن، چکش زدن، سخت کوشیدن، ضربت زدن، پتک زدن
sipsدیکشنری انگلیسی به فارسیشیر می خورد، جرعه، چشش، مزمزه کردن، چشیدن، خرده خرده نوشیدن، خرد خرد اشامیدن