pipesدیکشنری انگلیسی به فارسیلوله های، لوله، پیپ، نی، چپق، نای، نی زنی، لوله حمل مواد نفتی، ساقهتوخالی گیاه، نی زدن، فلوت زدن، صفیر زدن، لوله کشی کردن، با صدای تیز و زیر حرف زدن
lobدیکشنری انگلیسی به فارسیلوب، گوشت یا پوست اویخته، گوشت الو، ادم خپله و سنگین، خزانه، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن، چاق و چله، چاق