joggleدیکشنری انگلیسی به فارسیپیاده روی، بند، تیزی یا شکاف اجر و چوب و غیره، تکان تکان خوردن، بند زدن، بهم جفت کردن، متصل کردن
liquoringدیکشنری انگلیسی به فارسیمشروب خوردن، مشروب خوردن یاخوراندن، با روغن پوشاندن، چرب کردن، مایع زدن، مشروب زدن به
liquorدیکشنری انگلیسی به فارسیمشروب، نوشابه، مشروب الکلی، مشروب خوردن یاخوراندن، با روغن پوشاندن، چرب کردن، مایع زدن، مشروب زدن به
liquorsدیکشنری انگلیسی به فارسیمشروبات الکلی، مشروب، نوشابه، مشروب الکلی، مشروب خوردن یاخوراندن، با روغن پوشاندن، چرب کردن، مایع زدن، مشروب زدن به
scoredدیکشنری انگلیسی به فارسیبه ثمر رساند، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداختن، با چوب خط حساب کردن