چاپیدندیکشنری فارسی به انگلیسیbrigandage, deflower, despoil, foray, harry, loot, maraud, pillage, plunder, ravish, rob, sack, spoil, strip
frankedدیکشنری انگلیسی به فارسیرکورد، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن
crammedدیکشنری انگلیسی به فارسیپر شده، چپانیدن، چپاندن، باشتاب یاد گرفتن، خودرا برای امتحان اماده کردن
frankingدیکشنری انگلیسی به فارسیفرانکشتاین، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن
crammingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، چپانیدن، چپاندن، باشتاب یاد گرفتن، خودرا برای امتحان اماده کردن