lidدیکشنری انگلیسی به فارسیدرب، کلاهک، دریچه، سر، چفت، سر پوش، پلک چشم، کلاهک گذاشتن، دریچه گذاشتن، چفت زدن به
snickedدیکشنری انگلیسی به فارسیخسته شدم، چفت کردن، جزء چیزی را بریدن، ضربت سریع زدن، گره زدن، کشیدن، بحرکت اوردن سهم