lenticularدیکشنری انگلیسی به فارسیلنزیکال، عدسی، مرکب از عدسی، عدسی وار، ذره بینی، کوژ، وابسته به جلیدیه یاعدسی چشم
lightدیکشنری انگلیسی به فارسیسبک، نور، چراغ، پرتو، تابش، فانوس، اتش، کبریت، مشعل، وضوح، سو، اتش زنه، برق چشم، سرگرمکنندهغیرجدی، لحاظ، روشن کردن، برق زدن، اشکار کردن، اتش زدن، اتش گرفتن، بچه