چرخاندندیکشنری فارسی به انگلیسیheave, roll, screw, skew, spin, turn, twirl, wheel, whirl, whiz, whizz, wind
cantدیکشنری انگلیسی به فارسینمی تونم، طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده،
cantsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانت، طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اوا